• وبلاگ : مغولي از جنگل
  • يادداشت : جنون نوشتن
  • نظرات : 2 خصوصي ، 5 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + فاطمه 

    تصدقت، اگه دلت مي خواست به اطرافيات بيراه بگي که: " خل شده اند" چرا ايـــــــــــــــن همه آسمون و ريسون به هم بافتي؟
    پاسخ

    کدوم فاطمه؟!!!
    + آذر 


    اتفاقا من تورو به چشم يه نويسنده مي بينم . چون هر وقت مي گن بايد يه نمايشنامه يا داستان يا چه مي دونم پيام تبريکي، تسليتي چيزي تو مدرسه نوشته بشه خود به خود حدس مي زنم از بين اين 200 نفر ، تو اوني هستي که راجع بهش حرف مي زنن.

    در داستاني مي خواندم که هر وقت کسي حرفي مي زد دو پهلو يا کاري مي کرد،شخص اول داستان با خود مي گفت مترجم جيبي ات را خاموش کن! که يعني حق نداري حرف ها و کارهاي افراد را خودت براي خودت معني کني...

    تو به زور مترجم هاي جيبي ما را خاموش کردي در اين نوشته چون همه حرفها را خودت معنا کردي... 

    جاودان باشي نويسنده!

    همش قصه س ...
    خوشحالم از اين که ديگه لازم نيست به اين فکر کنم که او با ماست يا بر ما
    ابدي باشي زهراي عزيز ... بهترين آرزويي بود که مي تونستم بکنم برات!
    يا علي
    زهرا جان سلام. نوشته ات مرا به ياد يکي از متن هاي وبلاگم انداخت. آنجا که گفته بودم به قول نزار قباني به نوشتن محتاجم مثل ماهي که براي زنده ماندن به آب محتاج است. اگر جنون نوشتن داشته باشي، مطمئن باش تو يک نويسنده اي.