ما او را دفن کردیم،
و در آن هنگام سکوت چنان هیاهویی برپا کرده بود که همه به شور آمده بودند و در دل می گریستند.
او رفت. کس دیگری می رود. و کس دیگری. و کسانی دیگر. و من....
دیر یا زود، همه می رویم.
...
عناوین مطالب وبلاگ مغولی از جنگل
هشت ماه
من شما را می شناسم.
اعتماد
یک لیوان شربت
نامه ای به دوست آمریکایی ام
ماجرا هر روز سرباز های آمریکایی
عجیب
سرانجام
[عناوین آرشیوشده]