• وبلاگ : مغولي از جنگل
  • يادداشت : ايميل
  • نظرات : 4 خصوصي ، 20 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2      
     
    + مستانه 
    همه کم کم، دارن اوني مي شن که در درون هستن ...
    از اين موضوع مي ترسم! عميقا مي ترسم ...

    پ.ن: زهرا، اينجا اشک جماعتي درآمد و ريشه ي نفرتي عميق شد؛ از اين بابت با تمام وجود ممنونتم، رفيق!
    پاسخ

    ها؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    اگه مي شه قضيه ي اون ترس رو برام توضيح بده.
    اون جايي که مي گي کجاست؟کدوم جماعت؟ حسابي گيجم کردي رفيق!
    + آذر 
    يه داستان کوتاه ، بي مقدمه ، خيال انگيز و در عين حال حقيقي :O
    پاسخ

    کي گفته حقيقيه؟!!!!!محصول خيالبافي بود. اما اگه همچين کسي واقعا توي کشتي بوده خيلي جالب مي شه


    معرکه

    عالي

    ببدون نقص

    پاسخ

    لطف داريد. حتما نقص هايي هم دارد. خوشحال مي شم با انتقاد از نوشته هام در نوشتني بهتر کمکم کنيد
    + تسنيم 
    اين شد يه حسين نويسنده ي تمام عيار! خيلي وقت بود چيزي از نوشته هاتو نخونده بودم. عالي بود مثل هميشه:) البته ناگفته نماند با توانمندي که من از تو ميبينم حالاحالاحا تا تمام عيار شدن جا داري(;
    پاسخ

    شرمنده کردي ما رو!
    + سادّه 


    اول اينکه مرسي خفرم کرديدي!

    دوم اينکه با اين نوشته شدي همون حسين نويسنده ه!(آخه ساجده چي بود؟؟؟؟؟)

    سوم اينکه برا پدر واقعا متاسفم...

    چهارم اينکه با بارارن هنديش کردي!

    پنجم اينکه ماميم از سبکه نوشتت تعريف کرد!

    وششم اينکه الحق که sone خودمي!!

    پاسخ

    اول اين که خواهش مي کنم.
    دوم اين که خوشحالم دوباره شدم همون حسين.
    سوم اين که منم برا پدره متاسفم.
    چهارم اين که مجبور بودم هنديش کنم چون از اول تو ذهنم اين طوري بود.
    پنجم اين که ممنون از مامانت به خاطر اين که لطف کرد و نوشته ي منو خوند.
    و ششم اين که دو ساعت داشتم فکر مي کردم sone خودم يعني چي!
     <      1   2