از اول تا آخرش تصور يه خواب داشتم. آدم هميشه وقتي از خواب پا ميشه، به خوابش که فکر ميکنه ميبينه چقدر اتفاقات جالب ولي غير واقعي بودن. اونوقت گاهي اوقات فک ميکنه اگه واقعيت داشت خيلي جالب ميشد و گاهي اوقاتم يه نفس عميق ميکشه و ميگه الحمدالله که فقط يه خواب بود و تموم شد. اين از اون خواباي نوع دوم بود. "الحمدالله که فقط يه خواب بود و تموم شد..."